گاو مریض

 روزی گاوی دچار مریضی ای میشه که دیگه نمیتونه رو پاهاش بایسته صاحبش دامپزشک آورد؛

دامپزشک گفت اگه تا سه روز دیگه نتونست رو پاهاش بایسته باید بکشیش.

گوسفندی که در اون مزرعه بود اینو میشنوه و دلش برای گاو میسوزه ومیره پیش گاو وبهش میگه:بلند شو تو میتونی،گاو هرچه تلاش کرد نتونست بلند بشه.

روز دوم شد گوسفند بازگشت و دوباره به گاو دلداری داد و او را امیدوار کرد بازهم گاو هرکار کرد نتونست بلند بشه.

روز سوم گوسفند به گاو گفت :دامپزشک گفته اگه نتونی بلند بشی سه روز بعد بکشنت امروز روز آخره پس بلند شو؛ گاو تمام تلاش خودراکرد وبالاخره بلند شد. صاحبش که چاقو را برای کشتن گاو تیز کرده بود به طویله آمد دید که گاو روی پاهایش ایستاده .خوشحال شد و گفت خدا مرا خیلی دوس داره پس منم باید کاری براش کنم،پسرش را صدا زد که گوسفند را بیاورد تا قربانیش کنه!

 




آخرین نظرات ثبت شده برای این مطلب را در زیر می بینید:

    سمیرا می‌گه:
    این نظر در تاریخ 1395/4/22/2 و 16:35 دقیقه ارسال شده.

    عالی بود
    پاسخ:ممنون

برای دیدن نظرات بیشتر این پست روی شماره صفحه مورد نظر در زیر کلیک کنید:

بخش نظرات برای پاسخ به سوالات و یا اظهار نظرات و حمایت های شما در مورد مطلب جاری است.
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .

شما نیز نظری برای این مطلب ارسال نمایید:


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: